خاطرات بروبکس باحال galaxy


مبارکه مریم جون

خب منم که 8ماه پیش خاله شدم

اسمه پسرخواهرم پرهام

تازه من4پیش عمه هم شدم

پس ازهمه جلوترم

اسمه دخترداداشم یکتا

دیروز جاتون خالی استخربودیم

تازه سه روزپیش موج های ابی بودیم

بروبچ هرکی پایه ست بگه بریم استخرباهم

دوستون دارم

فعلادوروزه شدیدناراحتم

خودتون خبرداریدمعمولاچراناراحتم

مریم جون کلاس زبان هم خوبه فقط جای توخالیه

اقای یاقوتی ادمه باحالیه خودتم میدونی

فقط یه دونه پسرتوکلاسمون هست خودت دیدی بیچاره دیدانقدماحرف میزنیم بیزارشد

جلسه پیش داشتیم منوصدف وخانوم فیضی واقای یاقوتی بحث میکردیم

بهشون میگم خداییش دخترازمن ساکت تردیدید؟

خانوم فیضی میگه اره ماشالله ترم پیش فقط صدای جیغ نرگس میومد

اقای یاقوتی میگه اره بابانمیبینی اقای سعیدی بعده یه ترم بیزار شداز اینا دوباره انداختشون گردنه من

منم گفتم اقای یاقوتی ازقدیم گفتن ماله بدبیخه ریشه صاحبش

خلاصه دیگه کلی خوش گذشت

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, .::. 11:6

سلام بروبکس گل گلکسی چطورین خوبین؟نامردا چرا هیچکدومتون نیستین؟ولش کن یه خبر خووووووووب اگه گفتین ...... خوب باشه میگم................. من خاله شدم دیروز رفتیم مشهد بیمارستان خیلی خنده دار بود اصلا ما رو راه نمیدادن ولی بزور رفتیم از بس زایه بازی کردیم بیچاره نگهبانه بیزار شده بودولی بچه خواهرم خیلی ناز بودیه مشکل هست هنوز اسمشو نمیدونن چی بذارن یه اسم هست "رهام "خوشگله؟اگه اسمی به نظرتون میرسه بگین خواااااااش میکنم(به قول صفا) راستی نرگس از کلاس زبان چه خبر؟خوش میگذرره؟

فعلا بای 

 

 

Friends 4 ever

+ MaRyAm/GoOoOoD GiRl
پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:, .::. 9:39

ای بابا چراکسی اینجاچیزی نمینویسه؟

مادیشب ازمشهدبرگشتیم

من کلی برنامه داشتم بریم پارک ملت اما کنسل شد

اخه پارکینگاش ظرفیتش تکمیل بود

اخه این همه ماشین ازکجابودن خدامیدونه

خلاصه ماهم رفتیم کوهستان پارک

اونجاهم خوب بودچندتاوسیله سوارشدم ترسناک

خوبه باززنداییم پایه است

هروسیله ای گفت باهاش سوارشد

انقدحال داد

خلاصه بعده ضدحالی که خوردم بعدش خوب بود

فرداشم رفتیم شاندیزکلی حال داد

جلسه اول کلاس زبان ازهمه باحالتربود

جاتون خالی بااقای یاقوتی کلی خندیدیم

حوصله ندارم تعریف کنم

چون سرماخوردم

بای

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
شنبه 24 تير 1391برچسب:, .::. 8:55

سلام بچه هاخوبین؟

یادتونه همیشه میگفتیم کاش زودترسه ماه تعطیلی بشه

اماالان ارزومیکنم زودترمدرسه هاشروع بشه

اح

حوصلم واقعاسررفته

پنجشنبه میرم مشهد

تنهاامیدم روزه پنج شنبه است

یه اتفاقی هست که اگه بیفته دیگه خیالم راحته

خلاصه بگم

یعنی مربوط به ایندمه وسرنوشتم مشخص میشه

اگه تونستم وبه نت دسترسی داشتم برگشتم واستون مینویسم چی شد

قربون همتون

بای.....

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, .::. 21:4

سلام سلام سلام

کجایین پ؟؟؟   connie_wimperingbaby.gif

میدونم خیلی وقته درگیر وب خودم بودم

آخه خیلی ها به من لطف کردن و نظر گذاشته بودن و خودتون میدونید جواب سلام واجبه...

خبر مبری نیست دوست جونام اینو بگم که صفا از مسافرت برگشته و قراره البته فقط یک قراره شاید نتش وصل شه...

هفته پیش هم باز با مریم اینا و خاله هاش رفتیم پارک

جاتون خالی خیلی خوش گذشت

و طبق معمول دوچرخه سواری کردیم

و با باباش یه کم پیاده روی کردیم خارج از پارک

(گروه ما شامل منو مریم بلا و دوتا خواهرش و فروغ دخترخالش )

بعد یه عصرونه ای خوردیم و حرف زدیم کیف کردیم

خلاصه اون شب تا ساعت دوازده پارک بودیم...

 

 

امروز هم میریم مشهد و تا دوشنبه نیسم

امیدوارم وقتی میام یه عالمه مطلب واسه خوندن باشه که البته بعید میدونم

درهر صورت خیلی دلم واسه همتون تنگیده

فِرِندز فور اِور  (فارسی را پاس بداریم........!!!!)

 

 

 

+ hoora/shiny girl
جمعه 16 تير 1391برچسب:, .::. 15:16

سلام

ای باباچراکسی اینجانمینویسه

من تنهاسرگرمیم این بودبیام اینجامطالبش روبخونم ازحال دوستام باخبرشم

من این روزا تنهام

راستش مسافرتمون کنسل شد

اخه پسرهمسایمون فوت کرد

اون فقط 29 سالش بود

از روی پشت بام پرت شدپایین

این روزا حاله عشقم خوب نیس اون بیمارستانه

خیلی دلم واسش تنگ شده

اگرچه حداقل هردوروز یکبارباهم میحرفیم

گاهی اوقات هم روزی دوبارمیحرفیم

منکه هیچوقت ازحرفیدن باهاش خسته نمیشم

ما بعدماه رمضون میریم مسافرت

اخه همه ی عمه ها وعموهام

دخترعمه هاوپسرعموهام اون موقع میرن

احتمالا اونجوری بیشترخوش بگذره....

دوستون دارم دوستای خوبم

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 16 تير 1391برچسب:, .::. 9:36

اینجا هرکی وب خودش رو می تبلیغه

چرا من نکنم؟ البته تبلیغ نکنم!  (خیلی منحرفی!!!)

 

یه عالمه مطلب باحال و جدید گذاشتم به قول یکی از دوستان یخچالتون بسوزه اگه نظر ندید

http://zarif.loxblog.com/

+ hoora/shiny girl
جمعه 9 تير 1391برچسب:, .::. 11:26

مریم دووسته خوبم حالا که رفتی نامرد ولی نمیدونی که دیگه اقای سعیدی معلممون نیس

معلممون اقای یاقوتی شده

خودش به اقای سعیدی گفته بایدکلاس i2روبدین به من

منم خیلی دلم برات تنگ میشه دوسته گلم

+ NaRgEs/frozen girl
پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, .::. 12:45

من همينجام ولي هيچي ندارم بنويسم

دلم گرفته دلم براي hi everybody اقاي سعيدي تنگ شده چرا اون امتحان listening رو نميگيره

دلم برات تنگ ميشه ميري يه مدرسه ديگه

ديگه تو كلاس زبانم هم ديگه رو نمي بينيم

ديگه حتي حال وبگردي و وبلاگ نويسي هم ندارم

راستي نيلوفر كجاس؟چرا on نميشه ؟ تو هم كه invisible ي و ...

حورا؛ چرا از اون مطلباي خنده دارت نمينويسي

نوا كه همش دپرسه

 

+ MaRyAm/GoOoOoD GiRl
پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, .::. 9:14

الان که داشتم نوشته م رو میخوندم فهمیدم که حق داری گیج بشی نرگس جون...

والا نمیدونم چی شد که که نوشتم خوش به حالت...

شایدم به خاطر اینکه نوشته بودی امروز رفتم خونه مریم اینا و خیلی بهت خوش گذشته...

چون من یه چن روزی هس که اصلا بهم خوش نمیگذره...

واقعا نمیدونم چیکار کنم

حوصلم سر رفته فجیع (یادش بخیر تکه کلامت بود)

اگه راه حل داری حتما بهم بگو...

کاری نیست...

بای

+ hoora/shiny girl
چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, .::. 22:13

الان حوراجون من گیج شدم

خوش به حالی من چه ربطی به کنکور داره؟

خب منم که کنکورمیدم دیگه

الان دارم به هرچیزی که فکرشوبکنی فکرمیکنم ولی به هیچ نتیجه ای نمیرسم

میشه واسم توضیح بدی....

الان راجبه یه چیزه دیگم گیج شدم

 

 

 

 

 

هرچی دقت میکنم مریم وفائزه اینجا نیستن که

پس کجان این نامردا؟

صفاگغتی خاموشه؟

حتما الان صفا داره یاده پارسالش میکنه

یادتونه همین موقع ها بودپارسال که صفارفت مکه....

خداقسمت کنه انشالله ماهم بریم

خلاصه دیگه کاری ندارم

freinds 4 ever

 

+ NaRgEs/frozen girl
چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, .::. 19:59

واااااااااااااای خدا 2روز دیگه کنکوره..

آخیش راحت میشیم....

میگم ها خوش به حال این کنکوری ها

راحت شدن

ولی ما چی؟؟؟

وختی فک میکنم سرم سوت میکشه...

خوش به حالت نرگس

صفا هم فک کنم رفته مسافرت گوشی شم خاموشیده

نیدونم به کی اس بدم

امروز هم کلاس زبان دارم...

اتفاق خاصی معمولا نمی افته...

فلا بای

+ hoora/shiny girl
چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, .::. 13:48

اول اینکه فائزه جون من هیچ وقت ازپیش شمانمیرم.....

بعدشم فهمیدم اونیکه حالشوگرفتی کی بوده همون قضیه ای که واسم تعریف کردی دیگه؟

دمت گرم عزیزم حقشه

ولی کلی امروز به من خوش گذشت جاتون خالی

مریم دخترهمسایمون منودعوت کردخونشون رفتم اونجادوتاازدوستای دیگم گلی وملیکاهم بودن

اخ انقدحال داد

خلاصه دیگه اولش کلی باهم دیگه حرفیدیم بعدرقصیدیم بعدشم دعواکردیم(به شوخی ها)

ملیکانامردیکی محکم زدروی دستم هنوزقرمزه

اقاهیچی دیگه یه همه لگدنثارهم کردیم

خیلی خوش گذشت من ازپارسال که صفاونواوشری ونازی اومدن خونمون دیگه بادوستم توخونه تنها نبودم

جای شماهم خالی بود دیگه

انقدامروزتحرک کردم کمرم دردمیکنه شدیدالان بایدیکم استراحت کنم

حالااگه چیزی جامونده بودمیام بهتون شب میگم

راستی وبه frozengirlبه وسیله سعیدجونم حذف شد

منم روحرفش حرف نمیزنم

صلاحم رومیخوادواختیارداره

خیلی هم دوسش دارم وبه نظرش احترام میزارم

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, .::. 21:34

سلام به همه بروبچ عزیز دلم برا همتون خدایی خیلی تنگیده

نرگس من تازه وب رو خوندم و فهمیدم تو داری از پیش ما میری خیلی ناراحت شدم

راستی چرا تکه کلام منو ننوشتی حتما نداشتم!؟

جاتون خالی بروبچ امشب رفتیم پارک از صدقه سری من یکی از خجالت اب شد

خب از اینجا شروع کنم که بعدازظهر ساعت 7بود مامانم با بابام که بیرون بودن اومدن دنبالم که بریم

خونه مادرجونم رفتیم اونجا داییم و زنداییمم اونجا بودن بعد قرار شد همه با هم

بریم خونه خالم خلاصه تصمیم قطعی شد منو فرستادن که زنگ بزنم اقا رفتم تو اتاق

دیدم زنگ در خورد وخالم و دخترخالم که قرار بود بریم خونشون وارد شدن منو میگی

انقد ضایع شدم بی سابقه هه هه هه .......

بعد باز با هم قرار گذاشتیم بریم پارک رفتیم پارک منم داشتم توی پارک دختر خاله 2سالمو راه

راه میبردم بگین کیو دیدم یه نفری که دو بار توی راه کلاس زبان جلوی راهم وایستاده بود البته

یکی از اقوام دورمونه من میشناختمش ولی اون منو نمیشناخت داشتیم با مامان و بابام قدم میزدیم

من پشت مامانم بودم روی نیمکت نشسته بود بعد از روی اشنایی با بابام بلند شد اومد جلو برا احوال پرسی

منو میگی تخس بازیم گل کرد گفتم بذار اذیتش کنم یه دفعه با یه چهره عصبانی از پشت مامانم اومدم اینور

منو که دید مثه رنگین کمون رنگش عوض شد همه رنگ شد از خجالت! اخه نمیدونست من از اقوامشم

بیشتر از همه ترسیده بود که من به مامان بابام چیزی گفته باشم خلاصه خیلی سریع حرفشم تموم کرد

و بدو بدو از پارک رفت بیرون بعد مامانم گفت واه این چرا یه دفعه اینجوری کرد

منو میگی نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم و خلاصه امشب خیلی حال کردم

اخه تونستم حال یه نفرو بگیرم  و روشو کم کنم نمیدونین چقدر فاز میده!

برای یه بارم شده تجربش کنین!

+ faezeh/golden girl
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, .::. 1:57

+ NaRgEs/frozen girl
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, .::. 20:29

اي نامردا ! چرا به من نگفتين كه بايد بريم مدرسه براي اعتراض ؟ چرا هيچكي به من نگفت؟اصلا انگار نه انگار ما هستيم. حال منم رو كه اصلا نپرسين .من هنوز خوب نشدم .راستي نرگس من رفتم كلاس آقاي رحمانزايي . حالا تويي و صدف و اون يكي ديگه و اون افراد خيالي كه آقاي سعيدي مي گفت . واقعا اونجا بهتره . شما دارين خودتونو گول مي زنين؛ بهتون وقت ميدم ميتونين بياين ها ...

+ MaRyAm/GoOoOoD GiRl
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, .::. 19:44

راستی صدف کدوم رشته میره آخر؟؟؟

معدلش چن شد؟؟؟

امروز دیگه کدوم معلما بودن؟؟

+ hoora/shiny girl
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, .::. 19:26

ولی حوراجون من اعتراض داشتم...

باورت میشه معلم فیزیک اون سه نمره جشنواره که قولش روداده بودبه هیچکدوممون ندادنامرد

ولی میگه به مستمرهاتون اضافه کردم اما منکه ندیدم

خلاصه صدف هم خوب بودهمه خوب بودن

حالانمیدونم نوابامن قهره یانهکلاحواسش پرت بود

اخه من با مامان باباش احوال پرسی کردم اما اون حتی به مامانم سلام نکرد

خصوصااینکه مامانم شدیدرواین قضیه حساسه

کلاسلام نکردن روبی ادبی میدونه

خلاصه رسالت که رفتیم مامانم به شری میگه دوباره توونرگس به هم رسیدین دیگه

شری میگه بله خاله جون(خیلی صمیمی شده بچه)

خلاصه مامانه گلی دوستم(دخترخاله مامانمه مامانه گلی)هم اونجابود

من اصلاحواسم نبوددیدم زدروشونم گفت نرگس خانوم رشته چی میری؟

گفتم ا ببخشیدشرمنده خاله حواسم نبود

سلام خوبین؟

گفت مرسی گفتم میرم علوم تجربی

گفت گلی هم میره اونجا خلاصه امسال بترکونیم دیگه

ولی من میرم اونجا یا من مثه دخترای رسالت میشم یا اوناروادم میکنم دیگه

خلاصه یه کارایی باشری دارم بایددرزمینه بدبخت کردن یه نفرکمکم کنه

باورکنین من کینه ای نیستم

ولی اون شخص چندوقت پیش یه فحشی به من دادکه تابه حال نشنیده بودم

خیلی عصبانی شدم

خلاصه بهش نشون میدم نرگس کیه؟وچه جورادمیه

وقتی ازیکی بدم بیاددیگه وای به حالشه

خلاصه دیگه فرداقراره بروبکس رسالتی بیان خونه مریم اینا(دخی همسایمون)

میرم اونجااخه منم دعوتم

البته منومریم این حرفارونداریم باهم

مثه خواهرمه البته مثه اجی کخ نمیریزه

خلاصه الان مامان وبابام میخوان برن جایی مجبورم کردن برم خونه مریم

ولی من منسرفشون کردم

اجی نیلوهرروز همینجاست ولی امروز باشوهرش وزنداداشم رفتن مشهد

من تنهام دیگه

ای بابااین کلاس زبانم شروع نشد

حداقل میرفتیم یه بادی به کلمون میخوردکه

بعضی شبامیرفتیم پیاده روی که دیگه کنسل شد

اخه میدونین که بعضیابی جنبه ان

وااااای

الان دلم گرفته

ازاون موقع بعده سه ماه دوری ازتلویزیون نشستم پاش

جاتون خالی یه همه تخمه ومغزبادوم شورکرده هم خوردم

ازفردا یه همه جوش درمیادتوصورتم

تازه الانم گلوم دردگرفته

من دلم میخواست یعنی همه دلشون میخواست که ماترمه دیگه بااقای یاقوتی کلاس داشته باشیم

اما میگن چون ترممون بالاست نمیشه اون بیاد

والااقای یاقوتی خیلی بهتراززینتی هست

ولی بازم این ترم دوباره باخوده اقای سعیدی داریم دیگه

تازه قراره یه چندنفردیگه بهمون اضافه شن

اح ایشششششششششششششش

خودمون کم تشریف داریم بازاونا هم بیان

البته خدایی کم شدیم

من موندم این نیلوفربامن چیکارداره یه باردیشب زنگیده یه بارامروز

من توحال بودم گوشیم سایلنته

هرچی به گوشیش میزنگم میگه دردسترس نیس

خداکنه حالش خوب باشه

بامامانش دعواش شده اونا هم نتش روقطع کردن

ولی اصولادله ادم براش میتنگه

خلاصه دیگه

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, .::. 18:20

آره دیگه نیومدم

چون اعتراضی به نمره هام نداشتم...

نمره ای که حقم بود رو گرفتم (گرچه مثل اینکه خانم فیزیک گفته بود به مامانم خیلی بی دقتی کرده...)

حوصله اینکه بشینم به برگه امتحانیم نگاه کنم و افسوس بخورم رو نداشتم..

نشستم خونه پای نت..

اینطوری راحت ترم...

صدف چطور بود؟؟؟

 

راستی نرگس!

چرا از خنده های مزخرفت هیچی نمیگی؟؟!!!

فقط منو خراب میکنی؟؟!!!

 

 

 

نارحت شدی؟؟؟؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب به درک

 

 

 

 

 

 

ولی بی شوخی من همینطوری ام؟؟!!!

 

+ hoora/shiny girl
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, .::. 13:12

 

الان میخوام فکرکنم هرتیکه کلامی یادم میادبزارم.....

اول ازهمه تیکه کلام های خودم.....

اوه چه باکلاس

یا اینکه وقتی لجم میگیره میگم اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟(حالت سوالی داره ها)

درحالت کلی وقتی یه خبربهم میرسه یا میگم جدا؟یامیگم واقعا؟

وقتی کسی بهم حرفه زوربگه بهش میگم توغلط کردی

البته اگه اون شخص خیلی عزیز باشه نمیگم مگه اینکه ازدهنم بپره

خلاصه دیگه

حالادیگه کی؟

بزارببینم توبروبکس

اهاحوراوقتی معلم درس میده بعده دوساعت میگه ها؟

من نفهمیدم اصلا من کجام؟اینجاکجاست؟

خلاصهههههه

مثلااقای سعیدی(مستروالامقام)

هروقت بیاد توکلاس میگهhi every body

اینم واسه خودش ماجرایی شده

مثلا من وقتی درجمع دوستان قرار میگیرم میگمhi every body

ازتون میخوام که بیاین بقیه سوتی هاوتیکه کلام هاروبنویسین بروبکس

سعیدجونم هم کلاتیکه کلامش ثابت نیس فقط گاهی اوقات میگه اجب

نواهم تیکه کلامش حرکته

همیشه یه گوشه کلاس وایمیسته دستشومظلومانه تکون میده

صفا هم یه زمانی یادگرفته بودمیگفت:خواش میکنم(منظورخواهش میکنم بود)

مریم جون اصولا تیکه کلامی نداره گاهی اوقات تیکه انگلیش میپرونه مثلا میگه u too

نیلوفر دوستم هم همش میگه ببندین بچه ها

من اینویادگرفتم میگم ببندین صدف لجش میگیره

یکی هم وقتی این شعررومیخونم:

اگه بگی به جوجه /که جوجه قهرمانه.....

اقااین صدف میترکه ازعصبانیت

تازه یه راه بهترواسه اینکه اعصابشوخوردکنم هم دارم

ادامس تودهنم میکنم میترکونم

یعنی عصبی میشه درحده انفجار

ولی من خب دیگه نمیتونم والا

بایدعصبانیش کنم

کیف میده اخه

امروز تومدرسه میگه:اگه این ترم اقای زینتی بیاد من نمیام

گفتم من ازش میترسم ولی خب درراهه دانش بایدسختی کشیدخواهره من

خلاصه دیگه فک زدم sorry

friends 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, .::. 11:48

 

بروبکس گلکسی چطورین؟مثه پلوتودورین

حورا چرابامامانت نیومده بودی؟

من بودم نوابودصدف هم بودهمه اومده بودن مدرسه

خانوم اکرمی میگه توکه نمیای تیزهوشان بیا برونمونه

میخواستم بگم مرسی ازشما به مازیاد رسیده که دیدم مامان گفت نرگس میخوادبره پیشه دوستاش رسالت

اونم گفت خوبه موفق باشه

ماهم پروندمونوگرفتیم وبامامی جون رفتیم رسالت

اقارسیدیم تازه داشتم بامعلماسلام احوال پرسی میکردم که یه دفعه یکی به چشمم اشنا اومد

تاصداموشنیدسرشوبرگردوونند

اااااااااااااااااااااااااااااااااااا

شری کجا بودی بی وفا

اونم گفت نری جوووون دلم واست تنگیده...

دقیقایه ربع منوتوبغلش نگه داشته بودتاخانوم مصدق صدام کرد

گفت بیا اینجانرگس جان فرم روامضاکن

ماهم یه امضاخوشمل پاش زدیم

ازاینورفرزانه اومد

گفت نرگس تواومدی مدرسه ما؟

گفتم اره

گفت خوش اومدی به جمع رسالتی ها

یه نگاه سرتاپاش انداختم......

شلوارلی صورتی پوشیده بود

ازاون قدش خجالت نمیکشه

حالا خوبه مامانش اونجاناظمه هه

خلاصه شری میگه نری هنوزvivazداری ؟میگم اره توچی؟

میگه اره دیگه منوتوادم که نیستیم یه گوشی خوب بگیریم

اخه میدونین منوشری گوشیامونوباهم ست کردیم

خلاصه که گفتن فرممون سرمه ای

بروبکس شنیدم فرمه تیزهوشان ابی نفتی شده

واااااااای چه خوشتیپ بشین

هه هه

خلاصه دیگه فعلابای

friends 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, .::. 11:30

من بااین نوشته توتحته تاثیرقرارگرفتم...

راستش ازخداخجالت میکشم خیلی وقته ازش غافلم

منوساجده(میشناسیش دیگه)تصمیم گرفتیم ازاین به بعدنمازبخونیم

انشالله که خداکمک کنه به خواستم برسمامین

راستی شاید من امشب وبهfrozengirlروحذف کردم

اگه بامن کاری داشتین همینجابهم بگین

مرسی

وعلتش روهم نپرسین که چراقراره حذفش کنم...

friends 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, .::. 21:44

اينو نوشتم تا يه كم به فكر ........
 
خدا : بنده ي من ، نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است
 
بنده : خدايا ! خسته ام ! نمي توانم
 
خدا : بنده ي من ، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان
 
بنده : خدايا ! خسته ام ! برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم
 
خدا : بنده ي من ، قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان
 
بنده : خدايا سه رکعت زياد است
 
خدا : بنده ي من ، فقط يک رکعت نماز وتر بخوان
 
بنده : خدايا ! امروز خيلي خسته ام ! آيا راه ديگري ندارد ؟
 
خدا : بنده ي من ، قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
 
بنده : خدايا ! من در رختخواب هستم ، اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد
 
خدا : بنده ي من ، همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
 
بنده : خدايا ! هوا سرد است ! نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم
 
خدا : بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم
 
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد
 
خدا : ملائکه ي من ! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام ، اما او خوابيده است
 
چيزي به اذان صبح نمانده ، او را بيدار کنيد ؛
 
دلم برايش تنگ شده است ، امشب با من حرف نزده
 
ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بيدار کرديم ، امّا باز خوابيد
 
خدا : ملائکه ي من ، در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست
 
ملائکه : پروردگارا ! باز هم بيدار نمي شود
 
خدا : اذان صبح را مي گويند . هنگام طلوع آفتاب است . اي بنده ي من بيدار شو
 
نماز صبحت قضا مي شود ! خورشيد از مشرق سر بر مي آورد
 
ملائکه : خداوندا نمي خواهي با او قهر کني ؟
 
خدا : او جز من کسي را ندارد … شايد توبه کرد
 
خدا : بنده ي من تو به هنگامي که به نماز مي ايستي
 
من آنچنان گوش فرا ميدهم که انگار همين يک بنده را دارم
 
و تو چنان غافلي که گويا صد ها خدا داري

 

+ MaRyAm/GoOoOoD GiRl
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, .::. 16:59

اینجا چه خبر شده؟؟؟

اول اینکه چرا وب نوا اینا حذف شده؟؟؟!!

دوم اینکه نرگس خواهش میکنم این خاطراتو ننویس....

نوشته هایی که از خودت هس جالب تره....

لطفا ننویس دیگه....

بهت اخطار میکنم..

جانه هرکی دوس داری ننویس...

اصلا فکر خوبی نبود....

لطفا ننویس دیگه........

+ hoora/shiny girl
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, .::. 13:43

 

فائزه نرودیگه

بابادیگه قول دادیم دعوانکنیم اصلامن باکسی دعواندارم که

فائزه جون همونجورکه گلکسی به گردنه من حق داره به گردنه توهم داره که(خودم نفهمیدم چی گفتم)

درضمن کلا ازفکره توهین کردن به پسراخارج شوحالا به هرکب میخوای توهین کن فقط سعیدم روبیخیال شو

به من هرچی دلت میخوادبگوولی به اون نه باشه دوس خوشملم؟

حالا هم بیا بنویس بینم چی کارا میکنی اصلاکجابودی ماازت بی خبریم یه وقتی یه تکی مسیجی لنگه کفشی چیزی بزن بابادلمون گرفت

نگا یه چی بهت بگم نیای شیرم روحلالت نمیکنم(جمله تازه یادگرفتم)

دیشب تاخوده سپیده دم بیدار بودم اما صبح که خواستم بخوابم داداشم تشریف اورده حالا به من کاری نداشته باشه خوبه

اومده میگه:نرگس نرگس باتوام هوی

میگم کوفت چی میگی کله سحرمن حالم خوب نیس زودبگو

میگه این نت وصله

میگم خب توکه میبینی که چراغ adslروشنه یعنی انقدنفهمی؟

میگه حیف که خوابی فقط بزارمن ظهربیام خونه حسابه تویکی رودارم

گفتم دست به جونم بکنی نت بی نت

دیگه ثبته نام اینترنتی تموم ها

اخه این دیوانه ماروکشت بااین مسابقاتش

اخرشم تامنوبیدارنکردولم نکرد

نشسته پای نت تلفن کنارشه ها

تلفن زنگ میخوره میگه نرگس پاشوبردار

میگم خب کناردسته توئه مردم ازار برشدار دیگهههههه

میگه نچ اینجااتاقه توئه من حقه فضولی ندارم

میگم اره ارواح عمت(البته خودم هم عمه شدم ها)

میگم خب بگومامان ازتلفن توحال جواب بده

میگه مامان دستش بنده

میگم توازکجامیدونی

که دیدم تلفن قطع شد

بابام بودحالابدبختی باخودشم کارداشت ها

چشمتون درکل روزه بدنبینه هروقت منواین داداشم بهم برسیم باهم سرجنگ داریم

دیشب اومده میگه اگه توامرارمعاشت هم مثه زبونت قوی بودعالی میشد

میگم اصلاتومیدونی امرارمعاش یعنی چی؟

بعده 10دقیقه میگه اره دیگه همینکه کارکنی

میگم چیکارکنم؟برم کارگری؟

اخه میدونین همیشه به من حسودیش میشه اخه اون بایدبره درمغازه بابام کار منه ولی من توخونه ام

تولد منواون تویه روزه امااون نامرده همیشه کادوهای تولدش ازمن بهتربوده

امسال واسه من انگشترطلاخریدن واسه اون تفنگ واسه مسابقاتش

پارسال واسه من سرویس طلاخریدن واسه اون ماشین

سال قبلش واسه من لپ تاپ خریدن واسه اون سروسی مبله خونشونوعوض کردن

وقتی من تیزهوشان قبول شدم واسه من سرویس تخت وکمدadidasخریدن دیگه واسه اون چیزی نخریدن

وقتی به بابام میگم چرابه اون بیشترمیدین

میگه خب عزیزه دله بابااون تک پسره

میگم خب چرانیلوفروبه دنیا اوردیم که من تک دخترنباشم

میگه اخه پدره من چقدتولوسی دخترجان خواهربه این خوبی

میگم اره ماشالله همچی خوبی ازسروکلش میباره

خلاصه دیگه اینه زندگی روز مره من

تازه بهتون نگفتم گاهی اوقات منوداداشم متحدمیشیم باهم خواهرمواذیت میکنیم

بعضی موقع هااونوخواهرم منواذیت میکنن

بعضی اوقات هم منوخواهرم که این احتمالش 20%که ماودتاابمون تویه جوب بره

شماکه نمیدونین یه زبونی دارن این خواهروداداشم

مخصوصا داداشم

مامانم به داداشم میگه هرکی نتونه جوابتوبده این نرگس میتونه

زبون داره46گز

خلاصه دیگهfreinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, .::. 10:36

معلوم هست اینجا چه خبره؟

مثلا این وب مال خاطرات اردو و خاطرات خودمون بود ولی الان شده کاروانسراو جای دعوا و بحث

والبته بحث سر یه سری موجودات به نام پسر که هیچ کدومشون ارزش این دعواها رو ندارن

تو وب برای خودشون عروسی میگیرن (یادتون نره منم دعوت کنین)

واقعا که.............................................................................................

من که دیگه نیستم اخه میدونین اینجا جای من نیست ! به این توجه کنین میفهمین چرا!

وب باشه مال خودتون( نرگس خانم و اقا سعید)و(نوا خانم و اقا امیر محمد)و احتمالا دو زوج اینده(...........)

اینجا جایی برای من نیست

+ faezeh/golden girl
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, .::. 1:41

 

حوراجون کجابودی دلم واست تنگید

صفاچطوربود سلام رسوندی؟

راستی پسته قبلی پاک شد چون من باکسی دعواندارم

چراالکی دعواکنیم اوقاتمون تلخ بشه

خب شماهاخوبین؟

منوسعید هم خوبیم

باهم دیگه این وب رونظارت میکنیم کلی هم خوبه واسه خودش

خداروهم شکرمیکنیم

راستی حورا به صفانگفتی بیاد

اخه اینجابدونه اون صفایی نداره

بعدشم مگه قرارنبودبرن مسافرت؟

خلاصه ماهم معلوم نیس کی بریم

من دوس ندارم بااقوامه مامانم برم اخه خوشم نمیادازشون

بعدشم مسافرت طولانی میرن اونا

اماهروقت رفتم قول میدم موبه موهمه خاطراتم روواستون بنویسم

همه هرچی که پیش میاد

الان حوصلم شدیدسریده اخه زنگیدم خونه مریم دوستم بیاداینجاامانبود

درکل هرروز یا من اونجام یااون اینجاست

خلاصه که دخی خوبیه دوسش دارم

حتی اولین ورقه دفترخاطراتم روهم اون نوشته

گفتی دفترخاطرات یادم اومد

امسال دفترخاطراتم روبردم مدرسه نواوحوراخطه کلاس پنجم دبستانشونودیدن

خلاصه میخوام خاطره هایی که دوستام ازاول دفترم واسم نوشتن تویه پست بزارم

به نظرم کاره جالبی میاد

خلاصه دیگه:

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
شنبه 3 تير 1391برچسب:, .::. 17:42

من اومدم ..............

دیدم گلکسی بدون من صفا نداره...

آقا جاتون خالی امروز رفتم این جلسه گاج...

گفتم خیلی وقته دوستامو ندیدم...(گرچه همین دیشب با مریم طلا عروسی رفته بودیم چه عروسی ای عروس دوماد آمریکایی میرقصیدن معرکه)

رفتیم اونجا دیدم همش برا کنکور و اینجور مذخرفات حرف میزنه

نشستم با صفا حرفیدم....

آخه یه فیلم از اردو جا  مونده بود واسم بلوتوث کرد..

منم یه چن تا عکس واسش بلوتوث کردم البته هرزگاهی هم به حرفای سخنران گوش میکردیم....

دیگه از همه چی حرف زدیم از کلاسا نمره ها خلاصه خیلی خوش گذشت...

امروزم کلاس زبان ماها هم (منو مریم طلا)شروع میشه...

خب دیگه کاری ندارم بای

 

+ hoora/shiny girl
شنبه 3 تير 1391برچسب:, .::. 14:14

 

سلام        ای بابا روزی چندبارسلام میکنم؟

 

 

خب سلام سلامتی میاره دیگه

امروزرفتیم کلاس زبان....

ساعت ده کلاس داشتیم اما مامانم جایی کارداشت گفت بیاباهم بریم منم ساعت9:30رسیدم اونجا

خلاصه یه ده دقیقه ای نشستم بعده کلی احوال پرسی با خانوم فیضی پرسیدم :

انشالله که کلاس مابرگزارمیشه دیگه؟

برگشته میگه راستی خانوم لطفی شماامروز اینجاچیکارمیکنی؟

منومیگی اینجوری

گفتم اخه جناب سعیدی واسمون کلاس گذاشته

گفت واقعا؟یعنی من زنگ بزنم بهشون؟

تودلم گفتم به.ماشالله به این هوش وذکاوت

خلاصه اقاسعیدی گفت بله کلاس دارن جاتون خالی تاساعت ده من اینوسرکارگذاشته بودم...

بهش گفتم راستی خانوم فیضی چهارشنبه شمانبودی نه؟

گفت نه چطور؟

گفتم اخ نبودی ایجاجهنمی بود واسه خودش

گفت چرا؟

گفتم اخه شمانیستی همه کلاس هابهم میریزه

اصلااینجانظم نداره....

خلاصه ایشون خودشوبالا گرفت همچی صاف نشست بالحنی خیلی باکلاس گفت یعنی انقدحضورم مهمه؟

اخی بگردم طفلی بدجورسرکاربود

گاهی اوقات دلم براش میسوزه.....گناه داره به خدا

شمانمیدونین چقدمااینوسرکارمیزاریم

یعنی اسایش نداره این طفلک

یه روز دیگه فقط واسه اینکه اذیتش کنم رفتم مثه کفشای اون خریدم بعدبهش گفت خانوم فیضی انقدکفشاتون قشنگ بودمن رفتم مثه هموناخریدم...

طفلک کلی باکفشاش کلاس گذاشت

جالیبیش اینجاست که فقط همون یه بارپوشیدمشون ها

کلا به کفش بیشترازلباس علاقه دارم زیاد هم کفش دارما

خلاصه ساعت 10:10شدصدف اومد بعدشم اون پسره حسیب

ساعت10:20 شدخواستن امتحانوشروع کنن حالا این حسیب گیرداده بایدخانوم پورعزیزی(مریم)بیاد

اقااخرش مجبورشدم بزنگم خونشون

خانوم کلا یادش رفته بیادکلاسیادش رفته ماامروز کلاس داریم

بعدشم که اومدماامتحان دادیم

کلا از vocabularyهیچی نفهمیدم

جالب اینجاست فقط 4 نفربودیم

منومریم وصدف وحسیب

نیلوفرمشهدبودخودم زنگیدم بهش

محمدرضاچون کلا از نیلوفرخوشش نمیومداین ترم نیومدامتحان بده که بانیلو نباشه

اما حکمته پروردگار نیلوهم نیومداین دوتابازترم دیگه به جونه هم میفتن

مارازپونه بدش میاددرلونش سبزمیشه

تازه اونم چی انقدبچه های خوبی بودیم مراقب نداشتیم اصلا

توکلاس خودمون تنهابودیم ولی صداازکسی درنیومد

امامیان ترم که داشتیم خانوم فیضی وسلطانی هردواومدن سرکلاسمون

این پسراخیلی سروصداکردن شدیدرواعصابم بودن

دیدم هرچی فیضی بهشون میگه ساکت اینانمیفهمن

اقاداغ کردم امپرم زدبالا

جیغ کشیدم:مگه باشمانیستن میگن ساکت باشین

یه دفعه کلاس بی صداشدهمه اروم وساکت امتحان دادن

موقعی که تموم شدخانوم فیضی میگه نرگس تودیگه کی هستی بابا چه ابهتی ایناچه حسابی بردن همه خفه شدن گفتم بله دیگه ماییم

خلاصه دیگه امروز منوصدف باهم اومدن دنبالمون بازمریم وحسیب تنها موندن دیگه

مریم جون میشه بپرسم چی شد امروز؟

یه وقتی ادرس خونشونونداد

اگه داداون خونه روبهروییشون خونه ماست قربونت یه سربزن خوشحال میشیم

خلاصه اگه حرفه زشتی زدبگوبگم اقای اربابی(باباش)(معلم ریاضیم)ادمش کنه

هه

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
شنبه 3 تير 1391برچسب:, .::. 13:21

 

سلامی دوباره

خب داستانوتااونجاشنیدید که رفتیم الماس شرق

توراه انقدهواگرم بودوماهم که تازه ناهارخورده بودیم دیگه حالمون بدشد...

ولی خداروشکررسیدیم

وقتی رسیدیم اونجا این صفاجون هی دوس داشت خودشو بندازه داخله هرمغازه ای اقا منم که حوصله نداشتم بعدشم زشت بود توهمه مغازه ها برم دیگه منومریم جون(goood girl)جلوجلومیرفتیم اونا پشته سر البته فائزه هم بامابودبعدش نواهم اومد

ماداشتیم واسه خودمون میچرخیدیم که یه دفعه دیدیم حوراومریم طلاباهم غیبشون زد

ای خداهرچی این طرفونگاه کردیم اون طرفونگاه کردیم نبود یعنی کجارفتن؟

بقیه روهم گم کردیم موندیم منونواوفائزه

اقا تیکه خنده دارش اینجابودکه نواترسیده بود منوفائزه بهش میخندیدیم ولی اون فحش میداد

اخه ماداشتیم دنباله اونامیگشتیم حواسمون نبودتاطبقه اخرش رفتیم بالا

دیگه نزدیک بودنواگریش بگیره میگم اخه چراانقدمیترسی؟

میگه اخه اینجاخلوته اگه کسی مارواینجاگیربیاره بلا ملا سرمون بیاره چی؟

دستشومحکم گرفتم گفتم فائزه اماده ای؟

گفت اره

خلاصه الفرار

تاخوده طبقه هم کف دویدیم اخه پله برقی خراب بود

جالبیش اینه هرچی به گوشی حورامیزنگیم جواب نمیده...

خلاصه طبقه هم کف دم دربستنی فروشی پیداشون کردیم

نواجان که نه سلامی نه الیکی هیچی

شروع کرده به جیغ جیغ کردن

که چراماروتنهاگذاشتین

حالا مارومیگی اینجوری

حورا اینجوری

خلاصه این نوامزاحم ندیده اخه کسی هم به مزاحممون نشدکه این اینجوری ترسیده بود

باید یه باربادخی خاله هام بفرستمش بره خیابون طعمه مزاحمتو بچشه...

خلاصه حالا مارسیدیم صفا ومریم گلی نیستن ای خداچیکارکنیم...

زنگیدیم گوشی صفاادرس دادیم اومدن

حالا سره اینکه ازکجاوچه مدل بستی بخوریم دعواست

خلاصه همه بستنی مخصوص میوه ای گرفتیم نشستیم خوردیموراهی شدیم جلودرکه بریم دیگه...

خلاصه رفتیم یه همه منتظرموندیم تابقیه اومدن ازاونجارفتیم خواجه مرادبعدشم برگشتیم خونه هامون البته توراه کلی رقصیدیم حال کردیموتمام

قصه ی مابه سررسید/کلاغه به خونش نرسید

friends 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
شنبه 3 تير 1391برچسب:, .::. 12:0

salam be hame

man chand roz naboodam

nava,narges nemidoonam che etefaghi oftade

ba manam marboot nis ama

hamantor ke be man marbot nis be amir mohamad ham marbot nis

va ye bardige bebiinam khodesho vasat endakhte bahash barkhord jedi mikonam

SaEeD

+ NaRgEs/frozen girl
شنبه 3 تير 1391برچسب:war!, .::. 10:30

 

اقایادتونه این حورا ذوق مرگ شده بود که فیلمه ترن هوایی توکامپیوترش خونده؟

توراه اردوبودیم هندزفری هاتوگوش همه تواحساس بودیم گاهی اوقات این صفاوحوراوفائزه یه اهنگ به قوله خودشون قشنگ پیدامیکردن ماروهم مجبورمیکردن که گوش کنیم بعدشم شروع میکردن به بلوتوث کردن برای هم...

وسطای راه توحالوهوای خودمون بودیم که یهوگفتن فریمان نگه میداریم که صبحانه بخوریم..

من یکی اصلادوس نداشتم پیاده بشم به بقیه هم گفتم پیاده نشیم اوناهم قبول کردن..

اقاتاخبررسید که اونجاپارک داره این حورامارومجبورکرد که بریم پایین ماهم رفتیم..

تارسیدیم حوراوصفاگفتن مامیریم ترن هوایی

هرچی گفتم ای بشینین سرجاتون کله صبح ترن چه خبره ایناگفتن نه که نه

اقاسوارشدن گفتن من ازشون فیلم بگیرم منونواومریم این پایین دلدردشدیم ازخنده

منه بیچاره فیلم هم میگرفتم ها

هیچی دیگه این حورا تاترن حرکت کردشروع کردبه التماس کردن که ترن رونگه دارن دوره اول که چرخیدیه خورده مکس کردبعدحورامیخواست پیاده بشه امادوباره راه افتاد حیف که فیلمشوپاک کردم خداییش کرخنده بود

بعدش که پیاده شدن یک ضده حالی خوردن اساسی ها

دوربین گوشی من hdبودفیلمام توگوشی اونا نمی خوند

اقاحوراوصفارومیگی اینجوری

خلاصه ازاونجاراه افتادیم به طرفه مشهددوباره توراه بزن وبرقص منم که مجلس گرم کن

بعدش رسیدیم مشهدهمه واستاده بودیم وسط اتوبوس تارسیدیم

اول ازهمه رفتیم فیزیکسرا

دم درفیزیک سراگفتن خانوم اکرمی زودتراومده هماهنگ کنه حالا مارومیگی اینجوری

خداییش خودم به شخصه یه تیپی زده بودم...:

شلوارلی چسب.کلاه وکوله قرمز.هدنزده بودم

تاگفتن خانوم اکرمی اینجاست سریعاتیپ عوض کردم

هدزدم کلاهم رودراوردم کلا شدم یه بچه مثبت فقط این شلوارلی خیلی زیادبه تیپه مثبتانمیخورد

اقارسیدیم اونجاخانوم اکرمی اونجا بود

حتما توصیفه خودشیرینی های منوشنیدین قبلا

تارسیدم به خانوم اکرمی بایه لحنه مظلومانه گفتم سلام خانوم

گفت سلام دخترخوبم باز میبینم چشم مارودوردیدی شلوارلی چسب و...

گفتم خانوم تقصیره همین بچه هاست دیگه

دیدیم الان خودشیرینی نکنم ترمه اخرانظباتم خرابه

گفتم خانوم چراشمابامانیومدین اخه انقدشمانبودین بدبوووود

البته ته دلم داشتم ذوق مرگ میشدم ها....

بعدگفت انشالله برگشت باشمامیام...

گفتم ااااا چه خوب اخ جون(تودلم داشتم به خودم لعنت میفرستادم)

تازه اونم چی بروبکس نبودن من داشتم خودشیرینی میکردم اگه میبودن که تیکه بزرگم گوشم بود

خلاصه فیزیک سرا رفتیم به معلم فیزیک قول دادیم که براش گزارش کاربنویسیم....

هیچکس ننوشت اما ازاونجایی که من خودشیرین تشریف دارم نوشتم وتحویله خانوم دادم البته نامردی نکردم گفتم این ازطرفه بروبکس گلکسی بود معلم هم نمره روواسه هممون گذاشت...

بعدشم رفتیم فالوده خوردیم

اخ اخ البته بهتره بگم اح اح

رفتیم فالوده بخوریم پسره داشت شلوارش رومیشست باهمون دستاش برامون فالوده درست کرد

من کلاازاین جورکارا بدم نمیادولی نوالب نزدهمه فالوده روانداخت بیرون فائزه هم به زور خورد

اونجا هم خوش گذشت بعدش ماروبردن رستوران...

اونجا نشسته بودیم نکه من کلا مرض دارم

یه چیزی توجونمه باید یه کخی به بقیه بریزم

نوشابه خودموبازکردم بعدبه نواگفتم بده واست باز کنم

اون طفلک چه خبرداشت دادباز کنم

منم بردمش زیره میز حسابی تکونش دادم

بعدگفتم این باز نمیشه

بعدغذا اوردن نوا میخواست نوشابه روباز کنه

تابازش کرد یه دفعه

بمبببببببببببببببببببببببب

همه سفره رونوشابه برداشت.....

بعدش کلی بهم فحش دادن بروبکس

کلی هم خندیدیم

بعدش رفتیم بیرون تومحوطه نشستیم تابقیه هم بیان

نواگفت کی میاد بریمwc

ازانجایی که هیچکی مثه من فداکارومهربون نیس باهاش رفتم

وقتی برگشتیم خبری ازبقیه نبود...

فقط فائزه نشسته بودرونیمکت

من گفتم بقیه کجان؟

گفت مثکه بازحوراوصفایه پارک پیدا کردن رفتن الاکلنگ وتب واین حرفا

خلاصه مادیدیم اینابرنگشتن اتوبوس داشت حرکت میکرد رفتیم صداشون کردیم اومدن

بعدشم رفتیم به طرفه الماس شرق....

بقیه توپسته بعدی

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 20:8

به جانه خودم مریم جون نمیشه تووبت نظربزارم

باورکن هرباراومدم نظربدم مینویسهnot foundخب من چیکارکنم...

این اهنگه وبم حوراخانوم گذاشته...

خیلی زشته اح

خودم عوضش میکنم توغصه نخوردوس خوشملم

راستی خوندی سعید چی نوشته بود؟ازمدیریت مطالب؟ای شیطون

خلاصه دیگه الان اگه حوصله کنم بقیه خاطرات اردو رو مینویسم...

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 20:3

نواخانوم ازخداتم باشه والا....خودتم میدونی چرااین حرفاروگفتم....حتمایه چیزی دیدم دیگه

یه بار دیگه فقط یه بار دیگه سر من دادبزنی انچنان بزنمت که دیگه نتونی ......

ولی چاکر مریم جونم هستیم

نواخانوم یادبگیرجنبه داشته باش

مریم جون عزیزم خودت میدونی که من باهات شوخی میکنم باور کن سعیدقصده بدی نداشته فردابیاکلاس زبان بهت رمزشو بدم خودت بخون اصلا چیزه بدی نداره.....

مرسییییی

+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 16:33

 dg khastam kardi narges chera inkararo mikoniiiiiiiiiiiiiiii???????????!!!!!!!!!!!!!!!!!!

harf dar miyari vase mardom??????????!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

kojay vebemon asheghane bud ke in chizaro neveshtiiiiiiiiiiiiiiiii???????!!!!!!!!!!!!!

haaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa???????????!!!!!!!!!!!!!!

ye bare dg tekrar sheeeeeeeeeeee dore mano bayad khate ghermez bekeshiiiiiiiiiiiiikheyli karet zesht bud hich vaght nemibakhshametttttttttttttttttt..............!!!!!!!!!!!!!

+ nava/emo girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 15:23

امروز چون ازسعیدجونم بی خبربودم مسموم شدم

حالم انقدبدبود جاتون خالی تشریف بردم بیمارستان یه امپول زدم خوب شدم برگشتم

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 14:46

 

اقااین گلکسی قبلی بهتربود اخه قسمته خاطرات اردومون توش بود من الان چیزه زیادی یادم نیس فقط سعی میکنم بهترین قسمتاش که یادمه روبگم....

صبحه روزه چهارشنبه بودفکرکنم....بابروبکس قرارگذاشتیم که یه ربع به شیش اونجاباشیم...یعنی مدرسه باشیم...

یکی ازهمکلاسی هام اسمش اسما.بوددخترهمسایمون منواون امسال تویه سرویس بودیم باهاش قرارگذاشتم که 5:30بیادنبالم...

اماایشون ساعت 10دقیقه به شیش اومداونم بعدکلی زنگ که بهش زدم....

ایشون اومدوبعده 10 دقیقه رسیدیم گفتم الان بروبکس خفم میکنن که چرادیراومدی...

سرچهاراه که رسیدیم ماشین صفااینارودیدم گفتم خب صفاالان رسیده

بعدش تارسیدیم دره مدرسه دیدم نواوحوراهم امدن

همه باهم رسیدیم...

خب بروبکس گروه اردوتشکیل میشداز:

من(نرگس).نوا.صفا.حورا.مریم گلی(gooooood girl)مریم طلا.فائزه.

همینا دیگه(گروه ارازل اوباش مدرسه که جلوبقیه دخترایی ازمابهتریافت نمیشد)

مامدرسمون خوابگاهی هم داشت ماهم که موقعی که خداداشت شانس روبینه بنده هاش تقسیم میکردداشتیم بنده کفشمونومیبستیم واسه همین به ماشانس نرسید...درنتیجه اتوبوسه مابایدتوقف میکردتابروبکس خوابگاهی ازشهراشون برسن...

خلاصه سرتونودردنیارم ماساعت7:30حرکت کردیم...

ناگفته نماند که یه ناظم بداخلاق داریم اسمش خانوم اکرمیه ایشون ازروز قبل تهدید کرده بودن که وای به حالتون اگه ببینم شلوارلی چسب بپوشین یا هدنزنین من میدونموشما....

ماهم که خیلی گوش کردیم همه شلوارلی تنگ اول هدزده بودیم ولی بعدش دراوردیم...

صبح که رفتیم مدرسه انقدترسیدیم ولی وقتی گفتن خانوم اکرمی بامانیس ازخوشحالی بال دراوردیم....

خلاصه داشتم میگفتم

اولاش که راه افتادیم یه همه سره صندلی ها دعواکردیم

اخه همیشه صندلی های اخراتوبوس ماله بروبکس گلکسی بوده

ماتومدرسمون دوتا اول دبیرستا داشتیم بروبکس اون کلاس اومدن گفتن پاشین جای مااینجاست اما ماجلوشون واستادیم نذاشتیم بشینن

خلاصه یکی ازبروبکس اون کلاس مموریشواورد گفت نرگس ازتوگوشیت واسم اهنگ بریزاخه رم ریدر اوردم بترکونیم

گفتم باشه واسش چندتا امریکایی ریختم

بعدرفت گذاشت پرده های اتوبوس روانداختیم شروع کردیم به رقصیدن...

یه دفعه همیون دختره یه اهنگ امریکایی گذاشت گفت مسابقه بینه کلاس ماوکلاس شما

ازهرکلاس باید یه نفرمیرفت میرقصید....

هرکلاس که برنده میشد بهتربودد

یه دفعه دیدم بروبکس منوانداختن جلو گفتن نرگس تومیتونی

اقا ازکلاس ما من رفتم جلوازکلاس اول دیگه مینا اومد

شروع کردیم به رقصیدن

هراهنگی گذاشت باهاش رقصیدم اصلا هم کم نیاوردم

بروبکس کلاس ماپشته اتوبوس بودن کلاس اون جلواتوبوس

صداتشویقا دیگه داشت دیوونم میکردانقدرقصیدیم تارسیدیم پاسگاه مالکی

دوباره همه نشستیم...

بعدکه ردشدیم همه ریختن وسط بعدش مادیدیم شلوغ شدرفتیم جاخوابه کمک راننده نشستیم باهم حرفیدیم عکس گرفتیم خلاصههههه

تاهمین جاشوداشته باشین تامن بقیشوبگم بهتون(توپسته بعدییی)

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 14:20

من همین الان به جزخودموعشقم سعید دوتا کبوترعاشق دیگه(دوتامرغ وخروس)پیداکردم

حتما دارین میپرسین کی؟

یادتونه گفتم امیرمحمدونواوبشونوحذف کردن؟

نه نکردن یعنی کردن این دوتا کبوترعاشق واسه خودشون یه وب باهم درست کردن

ازمنوسعید یاد گرفتن اخه میدونین که ماهم یه کلبه عاشقی داریم واسه خودمون لینکش توپست های قبلی هست

حالا میخوام لینکه وبه این دوتا مرغ وخروس روهم بدم بهتون:

http://www.britain.loxblog.com/

فقط بگم نواجون وجنابه امیرمحمدمن بهتون تبریک میگم ایشالا به پای هم پیربشین من اومدم نظربدم نشد البته بازم تلاش میکنم....

مبارکه دیگه حالا دوتا زوج خوشبخت داریم توگلکسی یکی من وسعیدیکی نواوامیرمحمد

حالا اگه مریم جونم به نصیحت سعید گوش کنه بااین حسیب دوس بشه میشیم سه تازوج خوشبخت

اوووووف چه لاوی بترکونیم مااااااااااااااااااااااااااا

freinds 4 ever

+ NaRgEs/frozen girl
جمعه 2 تير 1391برچسب:, .::. 14:1

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
narges ramzesho bede maryam faghat maryam ok?!

ادامـه مطلــب
+ NaRgEs/frozen girl
پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, .::. 17:4

 

اخه خب شیرین عقل جان تقصیره خودته...

بس که گفتی میری کلاس اقارحمان زایی فکرمیکنه تواز اوناشی

واسه همین شمارتومیخواسته که منصرفت کنه اخه به هرحال دوست داره باید ازت مواظبت کنه

شرمنده همه دستشون به حال خودشون نیس من زبونم

خلاصه مریم جون حیف که سعید جونم دعوام میکنه وگرنه غیرت رونشون میدادم یکی میزدم تودهنه پسره ابله اخه میدونی که پسرهمسایمونه...

فکرکن تومیشی عروس همسایمون

میدونی الان داره تودلش چی میگه؟

میگه مریم نرورحمان زایی عشقم منوتنها نزار

یادته منوسعید رومسخره میکردی حالا بکش....

ازاین به بعد توکلاسمون دوتا زوجه خوش بخت دارییییمممممممم

ای صدف بیا که ترکوندم

بیا که مریممون عروس شد هی خدا...

به هرحال من میخوام خطبه عقد بخونم:

اهم

اهم

سرکارخانم مریم .....(فامیلش رو نمیگم)

بنده حاضرم شمارابه عقدجناب اقای حسیب اربابی دراورم؟

بنده وکیلم؟

صدف:عروس رفته گل بچینه

بای بارسوم میپرسم عروس خانوم وکیلم؟

مریم:بهلههههههه

نرگس:چیی چی بله اول باید منوسعید ازدواج کنیم باهم به هرحال بزرگی گفتن

مریم:نخیرم بله......

اقای سعیدی:مبارکه هییلییلییی دس دس دس

حالا اقای سعیدی میاد وسطهاماشالله دستا شله ها

اون عقبیا حال میکننن دستا وجیغا

به قول شاعرمعروف:عروس ودوماد همدیگروندیده بودن حالا که دیدن .....

هه هه

خوانندگان محترم مجلس عروسی واقع درخیابان المهدی موسسه زبانهای خارجی پرتودانش زیره نظره موسسه سیمین تهران دارای اساتید مجرب(مخصوصا خانوم فیضی)

خلاصه شما هم دعوتید

لطفا باحضورخود ماراخشنودنمایید

freinds 4 ever

اها راستی اینم پایین کارت دعوت بنویسین حتما ها

بازبعدا داماددبه درنیاره بگه مریم حق نداری بری پیشه دوستات ها

+ NaRgEs/frozen girl
پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, .::. 16:29







="center">